مافیای خطرناک من

پارت دو

که گفتم لونا شغل جیمین چیه ولونا گفت:
~جیمین یه مافیاست دوستش هم یه مافیای خطرناکه
+اها
ویو ا/ت
بعد از یک ساعت بلند شدیم و بعد از خداحافظی رفتین من تو فکر جونکوک بودم که لونا گفت:
~ا/ت حالت خوبه
+خوبم لونا
~اما چشمات که اینو نمیگه ا/ت بهم بگو چیشده
+راستش دوست جیمین یعنی جونکوک همون پسری بود که من دوسال پیش باهاش بودم
ودوماه پیش باهم کات کردیم
~ا/ت جدی میگی
+اره لونا
~هنوزم دوسش داری ا/ت
+راستش اره
~سعی میکنم با جیمین صحبت کنم تا بهش بگه نگران نباش
+باشه
ویو لونا
ا/ت رو بردم خونه وبه خونه خودم رفتم به جیمین زنگ زدم
مکالمه:
~سلام عشقم
&سلام جوجوی من
~عشقم تومیدونستی که ا/ت با جونکوک تو رابطه بودن
&اره عزیرم میدونستم تازه جونکوک گفته هنوز دوسش داره
~واقعا اخه ا/ت هم میگفت که جونکوک رو دوست داره میتونی با جونکوک حرف بزنی
&اره عزیزم میگم بهش خداحافظ
~خداحافظ
ویو ا/ت
یک هفته از اون موضوع میگذشت که لونا بهم زنگ زد
مکالمه:
~سلام ا/ت
+سلام لونا چیشده
~جیمین با جونکوک حرف زده وجونکوک هم اوکی داده بعنی اونم بعد از کاتتون دوست داشته وداره
+از حرفی که لونا زد تعجب کردم وگفتم خب پس ماقراره با هم برگردین
~اگه تو اوکی بدی اره
+باشه اوکی خداحافط
~خداحافظ
ویو ا/ت
بعد از شنیدن حرف لونا خوشحال سدم و بالا پایین پریدم باید شب به قرار با جونکوک میرفتم شب شد یه لباس نسبتا باز پوشیدم وبه موهام حالت دادم لونا اومد دنبالم وباهم رفتیم اونجا
من وجونکوک رویه میز نشستیم ولونا وجیمین هم روی میز دیگه
_چقدر زیبا شدی
+توهم همینطور
ویو جونکوک
اه خدای من اون خیلی زیباست گرلم دوباره میخاد به زندگیم برگرده
ویوا/ت
بعد از کمی حرف زدن انگشتری زیبا بهم داد من شوکه شدم و گفتم:


ادامش تو پارت سوم امیدوارم خوشتون اومده باشه💜💜
دیدگاه ها (۰)

مافیای خطرناک من

مافیای خطرناک من

مافیای خطرناک من

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۳ فیک ازدواج مافیایی

مرگ بی پایان پارت ۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط